روز از نو روزی از نو

اغروب جوونی

روز از نو روزی از نو

اغروب جوونی

می خوام از تو بگم سحر جان 

بی اون که در جستجوی قافیه باشم

و بی اون که حتی در جستجوی واژه ها باشم

در این شب ها که گویند عزیزترین شب های خداست

می خوام از تو بگم

از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری

با ساده ترین کلمات

همراه با همین اشکی که داره می غلته و فرو می افته

می خواهم بگم دوستت دارم

امشب نه می خوام برات از آسمان خورشید بیارم

نه می خوام ستاره ها را برات بچینم

و نه می خوام به شهر آرزوها و رؤیاها برم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگم دوستت دارم

و می خوام بگم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام

و اگر سراسر وجودم زبان باشد

یکسره خواهد گفت:
دوستت دارم سحر جان

نظرات 1 + ارسال نظر
! سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 13:20

بابا عاشق ق ق ق ق ق ق ق ق .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد