روز از نو روزی از نو

اغروب جوونی

روز از نو روزی از نو

اغروب جوونی

ایستادگی

داشتم از خیابون رد می شدم که جوونی رو دیدم که توی سوز باد و سرما ،روی پا ایستاده بود و گرم صحبت با تلفن عمومی بود.معلوم بود که داره با معشوقش حرف می زنه و اونقدر گرمای عشق رو حس می کنه که سردی محیط اصلا روش اثر نداره... با خودم فکر کردم ،وقتی بخاطر یک عشق زمینی ،ادم میتونه ساعتها روی پا بایسته و ناهمگونیهای محیط هم ذره ای روش تاثیر نداشته باشه،پس چرا پای ما در ایستادگی برای عشق الهی اینقدر سسته؟ اونم معشوقی که کافیه یه قدم بطرفش برداری تا ده قدم بهت نزدیک بشه.و اونم عشقی که اگر ذره ای از گرمی اون رو حس کنی،تمام عمر غرق لذت این درک بمونی... بخاطر عشق ،باید با ناملایمات مبارزه کرد و اونا رو به هیچ انگاشت...واجازه نداد بین عاشق و معشوق شکافی ایجاد بشه...و بالفرض که شکاف عمیقی بر سر راه درست بشه ،،باید از روی اون جست و به معشوق رسید... صبر در راه وصال یار،عشق رو به ثمر مینشونه و اینجوریه که اتصال برقرار می شه... بیا بخاطر عشق،،ایستادگی کنیم...  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد