روز از نو روزی از نو

اغروب جوونی

روز از نو روزی از نو

اغروب جوونی

نامه ای به عشقم

 

 

        روزهای تکراری  

 

 روزها با لحظه هایش خسته ام کرده است ،

اما من تنها به امید اینکه دوباره تورا خواهم دید سردی روزها

 را با تمامی لحظه های تلخش بی هیچ ارزویی جز ارزوی

گرفتن دوباره ی دستان تو تحمل میکنم.

 سخت است اماهر وقت که از پنجره ی اتاقم که دیگر رنگ

دعاهای شبانه ام را گرفته بیرون را تماشا میکنم و وقتی ان   

درخت همیشه بهار کنار نیمکت همیشه خالی را میبینم امید

پیدا میکنم امید به اینکه روزی منو تو تمامی نیمکتهای خالی

باغ تنهایی را پر میکنیم و تمامی درختان خشک و بی برگ

را با خنده های گرممان بهاری میکنیم . راستی خیلی وقت

است که خنده هایت را ندیده ام و خیلی وقت است که دیگر

حتی به خوابم هم نمی ایی! نکند اصلا مرا برای همیشه !

همیشه که میگویم تنم به لرزه می افتد، نه! تو هیچوقت مرا

فراموش نمیکنی اخر قول داده ای! قول داده ای که نه تنها

اسمم را بلکه تمامی دوستت دارم گفتن ها را در ورق های

خالی خاطره هایت حکاکی کنی و بنویسی که یک روزی

کسی مرا انقدر دوست داشت که به خاطرم حاظر شد روی

تمامی ارزوها جز ء ارزوی بودن با من ، نفس کشیدن با من

 و گرفتن دستانم یک خط قرمز بکشد و پیش همه ی کسانی که

 فکر میکردند او عاشق نمیشود داد بزند من عاشقم عاشق

کسی که از جانم هم برایم عزیزتر است من، من هنوز که

هنوزه در انتظاره رسیدن تو روزها را به تکرار میشمارم ...!

َدوست دارم گفتن تو هنوزم که هنوزه تو یادمه

                                                                       داد زدم که عاشقم عاشق تو عشق تو در وجودمه 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد